بسم‌الله.

سلام!

+

وقتی به دنیا آمد کسی فکر نمی‌کرد بشود عزیزِ عزیزِ خدا. دختری در جامعه‌ی عربستان.

کم کم خدا به‌ش گفت خیر کثیر،

پدر صداش کرد مادرِ پدرش،

هم‌سرش گفت به‌ترین یاور برای طاعت خدا.

کم کم همه فهمیدند کوثر، ام ابیها، نعم العون علی طاعه الله، علت خلقت‌ است. 



شاید هرکس تا به حال از گیاهى مراقبت کرده، بداند چه می‌گویم.

هرکسى چند روزى منتظر ریشه دادن‌ش شده باشد، مراقب آفتاب دیدن‌ش بوده باشد، توی دل‌ش ذوق دیدن جوانه‌ها و برگ‌هاى ریزش را داشته باشد، می‌داند چه می‌گویم.

حتى اگر گاهى حوصله‌ش سر رفته باشد که:" بابا این چرا محکم نمی‌شه؟ چرا مثل بقیه‌ى گل‌دون‌ها نمی‌شه؟ چرا برگ‌هاش این‌قدر کم‌ان؟ چرا قد نمی‌کشه؟ اصلاً می‌ارزه؟" یا مثلاً گفته باشد:"ول‌ش کن بابا‌. از این بذر، گل‌دون درست حسابى درنمی‌آد."



گاهى از خودم می‌پرسم شما هم به‌ش فکر می‌کردید.؟

راستی، درد شما چی بود؟ فدک؟ درد پهلو؟ چی؟ ما برای چی گریه می‌کنیم؟

می‌گفتید درد شما این‌ است که چرا مردم نمی‌فهمند حق، علی است؟ چرا علی تنهاست؟



بیش‌تر که فکر می‌کنم، می‌رسم به این که شاید شما خیلى به بذر توى خاک باور داشتید که مهریه‌تان شد آب. که حتی اگر روزى، از پسرتان دریغ شد، یک وقتى، روزی، بذرِ توى خاک را سیرآب کند. یک وقتى، روزی، جریان پیدا کند توی رگ‌هاى چندین هزار نفر که بلند شوند.



گاهى یادم می‌رود چه جور باید مراقب این گیاه بود. گاهى حتى نمی‌دانم الان توی کدام مرحله است؛ باید بگذارم‌ش توی یک گل‌دان بزرگ‌تر؟ یا برگ‌هاى زردش را جدا کنم؟ یا بگذارم‌ش توی نور بیش‌تر.؟ گاهى حتى شک می‌کنم که مى‌ارزد.؟

این همه مراقب‌ش باشم، منتظر بشوم، حواس‌م باشد که. که چی؟ 



گیاه را باید کاشت. باید آب‌ش داد که بزرگ شود.

و شما که مادر آب بودید و او که ابوتراب بود؛ پدرِ خاک.

کمک کنید ما بشویم پرچم‌دارِ چیزی که شما، به‌ترینِ ن عالم جان‌تان را برایش دادید‌‌‌؛ و می‌ارزید.

پرچم‌دار، توی حکومت پسر عزیزتان.

 -و جعلنا للمتقینَ اماماً-



پ.ن:

ملیکا داریم متن می‌نویسد فوق‌العاده!

آذین داریم کلیپ می‌سازد عجیب!

این‌جا ببینید.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها