بسم‌الله.
سلام!
+
از دانش‌گاه گفته‌ام بارها. بیش‌ترشان حالِ خوبی نداشته. بیش‌ترشان از ناامیدی‌هام ازش بوده. اتفاقاتِ اخیرش که همه‌جوره برایم شبیه شوخی می‌ماند!
اما این بار می‌خواهم از دانش‌گاه و معلم‌ش بگویم.
ما توی دانش‌گاه ترم پیش و این ترم یک معلم داریم. یک معلم و نه مدرس!
چیزی که توی دانش‌گاه واقعا نایاب است.
این که کسی باشد که به سئوال‌هایت جواب بدهد. کسی باشد که کلاس‌ش را بروی با آن که واحد را قبلا پاس کرده‌ای. این که ازشان بخواهید برایتان یک کلاسی بگذارند و داخل‌ش این چیزهایی که جایشان توی این کلاس نیست و نمی‌گویند را بگویند!
ما یکی از این معلم‌ها داریم و من از حضورشان مطلقا خوش‌حال‌ام.
یک چیزی که این روزها اذیت‌م می‌کند این است که فکر می‌کنم به من امیدوارند و من هیچ کاری نمی‌کنم و این فقط عذاب‌وجدان‌م را بیش‌تر می‌کند.
کاش یک روزی کمی شبیه شما بشوم.

پ.ن یک:
اگر یک روز از حرف زدنِ من هیچ چیزی نفهمیدید و حتی ازش متنفر شدید بدانید و آگاه باشید که دو حالت دارد؛
یا یکی دو ماه بعد آن‌قدری خواهید فهمیدش و خواهم فهمیدتان که حتی نیازی نیست جملات‌تان را کامل کنید و یا تا ابد ازش متنفر خواهید ماند. حالتِ بینابینی ندارد!

پ.ن دو:
خدا حفظ کند شما را که حضورتان توی دانش‌کده، همه‌ی حالِ بدی که از کلاسِ روان‌شناسی تربیتی می‌گیرم را خوب می‌کند.
خدا حفظ‌تان کند برای بچه‌های ترم یک، برای ما، برای ترم بعدمان :)

پ.ن سه:
حالا شما شاید متوجه نشوید ولی عجیب چیزی است داشتنِ منبعی توی دانش‌گاه که بتوانید بعد از کلاس راجع به مشکلاتِ بچه‌های دبیرستان باهاشان حرف بزنید و راه‌نمایی‌تان کنند.
عجیب چیزی است حضور معلمی که دغدغه‌های شما ذوق‌زده‌اش کند، بی‌نهایت کتاب خوانده باشد، فوق‌العاده متواضع باشد(آن‌قدری که بعد از حدود یک سال بفهمید دقیقا کیست!) و حرف شما را هم بفهمد!
شما شاید متوجه نشوید ولی عجیب چیزی است!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها